وبسایت خبری کوردنیوزر،خبرها و رویدادهای ایران و جهان و مناطق کردنشین را در معرض دید بازدید کنندگان وکاربران محترم قرارمیدهد.ولازم به ذکراست وبسایت کوردنیوزکاملامستقل و وابسته به هیچ یک از جناحهای سیاسی نمیباشد. باتشکر مدیر وبسایت :علیرضاحسینی سقز
آه! چه زیباست داستان عشق من با شَبحِ تو
28 / 9 / 1396 ساعت 21:45 | بازدید : 3168 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

بامدادان بر جایگاهی سنگی می نشینم

و برایت نامه های عاشقانه می نویسم

با قلمی از پَر جغد

که آن را در دواتی

در دوردست فرو می برم

دواتی ملقب به دریا

دستم را برای دست دادن با تو دراز می کنم

اما تو ساحل دیگر دریایی، در آفریقا،

گرمای دستت را احساس می کنم

در حالی که انگشتان مرا در خود گرفته است...

آه! چه زیباست داستان عشق من با شَبحِ تو!

 

"غاده السمان"

بهار 1998

 

ترجمه: دکتر عبدالحسین فرزاد

از کتاب: ابدیت، لحظه ی عشق

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


رفتی و بعد از رفتنت بارها گفتم دوستت دارم
28 / 9 / 1396 ساعت 21:45 | بازدید : 3397 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

من که هر وقت عجله ای در کار بود
کلید را در جیبم پیدا نمی کردم،
طبیعی بود اگر جمله ی دوستت دارم را به موقع در دهانم پیدا نکنم

تو مثل تمام معشوقه های دنیا دیرت شده بود و باید می رفتی

رفتی
و بعد از رفتنت
بارها گفتم دوستت دارم

بارها و بارها

مثل دیوانه ای که رو به خیابان ایستاده
وکلید را مدام در قفلی می چرخاند که نیست

...

 

کیانوش خان‌محمدی

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دلتنگی؛
28 / 9 / 1396 ساعت 21:45 | بازدید : 4636 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

دلتنگی؛

آخرین جادویی بود که

در اولین دیدار

بر چشمانم نشست

و اولین کلامی بود که

در آخرین ثانیه های با تو بودن

بر دستانم جاری شد.

آری

از تقدیر نه گزیری هست و نه گریزی!

 

"زهره طغیانی"

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


:)))))))))))))))
28 / 9 / 1396 ساعت 21:45 | بازدید : 3713 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زندگی ما
28 / 9 / 1396 ساعت 21:45 | بازدید : 3341 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


یک روز سر فرصت برایم خواهی گریست
28 / 9 / 1396 ساعت 21:45 | بازدید : 3253 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
یک روز سر فرصت
برایم خواهی گریست
ابرگونه
باران سا
با عطری که تنها یکبار بوییدی

من چهل پرنده ی غمگینم آنروز
چهار هکتار زمین بایر
که سنگ روی سنگم بند نیست

از حالا برایم بغض کن

من این شعر را در آینده نوشتم
تو امروز می خوانی
حال ت اصلا دیدنی نبود

#آبا_عابدین

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


هرسربازی
28 / 9 / 1396 ساعت 21:45 | بازدید : 4475 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شب های بی تـــو بودن
28 / 9 / 1396 ساعت 21:45 | بازدید : 3255 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
شب هایی که

ماه را ، در آسمان می بینم ،

فکر می کنم تویی که پنهانکی نگاهم می کنی …

می بینی ماه من !

شب های بی تـــو بودن

چگونه می گذرد ؟!



عادل دانتیسم

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


«امید»، چیزی است پردار-
28 / 9 / 1396 ساعت 21:45 | بازدید : 3173 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
«امید»، چیزی است پردار-

که بر سر روح می‌نشیند-

و نغمه‌ای بی‌کلام می‌خواند-

و هیچگاه – از خواندن باز نمی‌ماند-

در باد- دلنشین‌تر- شنیده می‌شود-

توفانی تلخ بباید-

که با خود ببرد پرنده کوچکی را

که این همه را گرم می‌دارد-

همیشه شنیده‌ام صدایش را-

در سردترین سرزمین‌ها-

و دوردست‌ترین دریاها-

اما حتا در حادترین لحظه‌ها،

از من- نخواسته خرده نانی.

ایملی دیکنسون

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


امشب برای گریه کردن شانه می خواهم ...
28 / 9 / 1396 ساعت 21:45 | بازدید : 1026 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
 

تا زنده باشم چون کبوتر دانه می خواهم

امروز محتاج توام، فردا نمی خواهم

آشفته ام، زیبایی ات باشد برای بعد

من درد دارم شانه ای مردانه می خواهم

می خندم و آیینه می گرید به حال من

دیوانه ام، هم صحبتی دیوانه می خواهم

در را به رویم باز کن، اندوه آوردم

امشب برای گریه کردن شانه می خواهم ...

#علیرضا بدیع

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


پیامهای عاشقانه
28 / 9 / 1396 ساعت 21:25 | بازدید : 3272 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم

سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم
به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


جملات زیبا
28 / 9 / 1396 ساعت 21:25 | بازدید : 3802 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
سه واژه ي مهم و تاثير گذار در زندگي

"انتخاب" "فرصت " تغییر"

باید "انتخابی" درست داشته باشی
تا "فرصتی" مناسب پیدا کني؛ وگرنه
زندگیت هیچگاه "تغییر" نخواهد کرد

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کسی میان شما عشق را نمی فهمد
28 / 9 / 1396 ساعت 21:18 | بازدید : 3034 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
برای شادی روحم کمی غزل لطفا 

دلم پر از غم و درد است,راه حل لطفا 

 

همیشه کام مرا تلخ می کند دنیا 

به قدر تلخی دنیای تان, عسل لطفا! 

 

مرا به حال خودم ول کنید آدم ها 

فقط برای کمی گریه لااقل, لطفا 

 

 

کسی میان شما عشق را نمی فهمد 

ادا, دروغ بس است این همه دغل, لطفا 

 

کجاست کوهکنی تا نشان دهد اصلا 

به حرف نیست که عاشق شدن, عمل لطفا 

 

"به زور آمده بودم, به اختیار مرا" 

ببر به آخر دنیا از این محل لطفا 

 

نمانده راه فریاد, کنار قبرستان 

پیاده میشوم آقا... همین بغل, لطفا 

ف. نظافتی

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دیر شد! باز آ
28 / 9 / 1396 ساعت 21:18 | بازدید : 3080 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
دیر شد! بازآ 

که ترسم ناگهان پرپر شود 

دسته گل هایی 

که از شوق تو در دل بسته ام ... 

"شفیعی کدکنی"

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


وزن شعر
28 / 9 / 1396 ساعت 21:18 | بازدید : 3719 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
برای شناختن قافیه و وزن شعر ناچار از "حرف" باید شروع کرد. لازم است بدانیم که در قافیه و وزن شعر صورت ملفوظ حرف (واج' همان که در فارسی ابتدایی به آن "صدا" می گویند) مورد نظر است نه شکل مکتوب: مثلا واژه "خواهر" به صورت "خاهر" تلفظ می شود و پنج حرف (=واج) دارد. (خ, ا, ه,  ِ , ر) و واژه "نامه" به صورت "نامِ" تلفظ می شود و چهار حرف دارد. (ن, ا, م,  ِ )

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نکته های از درون ادبیات فارسی
28 / 9 / 1396 ساعت 21:18 | بازدید : 3758 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
تشبیه 

تشبیه مانند کردن چیزی به چیز دیگر است. تشبیه مبتنی بر دروغ و اغراق است یعنی باید دو چیز را که در واقع به یکدیگر شبیه نیستند و یا لااقل شباهتی آشکار ندارند, را به هم مانند کنیم. 

مانند: صورت او همانند خورشید روشن است. 

ارکان (اجزای) تشبیه: 

1_ مشبه: آن چه که مانند می شود. "صورت" 

2_ مشبهٌ به: آن چه که بدان تشبیه می کنند. "خورشید" 

3_ وجه شبه: صفت یا ویژگی مشترکی که بین مشبه و مشبهٌ به وجود دارد. "روشن" 

4_ ادات تشبیه: واژه هایی که شباهت را به وسیله آن ها نشان می دهند; این ادات عبارتند از: چون, چو, همچون, مانند, بسان, مثلِ, مثالِ, به صورتِ, به کردارِ, چنان, پنداری, گویی و ...

 

چند نمونه تشبیه: 

* حرف هایم مثل یک تکه چمن روشن بود. "سهراب سپهری" 

حرف هایم (مشبه)    تکه چمن (مشبهٌ به)     روشن (وجه شبه)     مثل(ادات تشبیه) 

* شب سیاه بدان زلفکان تو ماند         سپید روز به خوبی رخان تو ماند "دقیقی" 

دو تشبیه دارد. در مصراع اول شب سیاه به زلفان یار و در مصراع دوم روز سپید به رخ یار تشبیه شده است. 

* دانش اندر دل چراغ روشن است. 

دانش (مشبه)   چراغ (مشبهٌ به)    روشن (وجه شبه)   ادات تشبیه حذف شده است. 

 

_ گفتیم که هر تشبیه چهار رکن دارد. اگر ادات و وجه شبه از یک تشبیه حذف شوند به آن تشبیه بلیغ می گوییم. 

* تو دی ماهی و آن دلبر بهار است     رسیدنتان به هم دشوار کار است

                                                                               "فخرالدین اسعد گرگانی" 

در مثال بالا دو تشبیه داریم که در هر دو وجه شبه و ادات تشبیه حذف شده است. 

اصل تشبیه اول: تو مثل دی ماه رنگ پریده و زرد هستی. 

اصل تشبیه دوم: آن دلبر مثل بهار سرسبز و شاد است. 

 

_ اضافه تشبیهی: (تشبیه بلیغ اضافی) اضافه تشبیهی از نوع تشبیه بلیغ است و یکی از طرفین تشبیه (مضاف به مضافٌ الیه) به دیگری اضافه می شود. 

مانند: درختِ دوستی (مشبهٌ به, به مشبه), قد سرو (مشبه, به مشبهٌ به)

مانند: لب لعل (مشبه, به مشبهٌ به), مس وجود (مشبهٌ به, به مشبه) 

سیلاب غم (مشبهٌ به, به مشبه), چراغ دانش (مشبهٌ به, به مشبه) 

_ ترکیباتی نظیر: اقلیم عشق، آتش عشق، اقلیم عشق، صبح امید، پرده غیب، گلِ روی، درخت دوستی، همای رحمت، کیمیای عشق، خانه ی دنیا، فرعون تخیل، نخل ولایت، چراغ دانش، توفان غم، دریای غم، نهال دشمنی، طومار دل و ... اضافه تشبیهی می باشند.

 

*اضافه استعاری* 

_ هر گاه ویژگی مشبهٌ به، به مشبه اضافه شود اضافه استعاری خلق می شود. مانند: 

"تو را ز کنگره عرش می زنند صفیر        ندانمت که در این دامگه چه افتاده است" 

که عرش مشبه است و کنگره مشبهٌ به (کاخ) و بین آن ها کسره اضافه وجود دارد. 

_ اضافه های استعاری، (استعاره مکنیه) هستند. 

استعاره مکنیه، مشبهی است که به همراه یکی از لوازم یا ویژگی های مشبهٌ به می آید. 

مثال: "به صحرا شدم، عشق باریده بود".       "بایزید بسطامی" 

عشق در معنی حقیقی خود نمی تواند ببارد اما به چیزی که ویژگی باریدن دارد مانند شده است و این چیز، برف یا باران است. 

عشق از جهت باریدن مانند باران است. 

 

مثال: شب ایستاده است، 

خیره نگاه او 

بر چارچوب پنجره من    "سهراب سپهری" 

شب "استعاره مکنیه (تشخیص) ایستادن به شب نسبت داده شده است. 

*** استعاره در واقع همان تشبیه فشرده است؛ یعنی تشبیه را آن قدر خلاصه و فشرده می کنیم تا فقط "مشبهٌ به" از آن باقی بماند. ***

 

 

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ساختمان واژه
28 / 9 / 1396 ساعت 21:18 | بازدید : 3156 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
- واژه ساده: اسمی است که تنها یک تکواژ داشته باشد و نتوان آن ر ا به اجزا سازنده تقسیم کرد.

مانند: کتاب، گرگ، خانه، ستم، روشن، بد، پندار، داد، مرگ، شکوه، آهن، مس، گیاه، آلبالو، جو و ...

کلمه هایی همانند: «تابستان، زمستان، شبان، دبستان، ساربان، شبستان، زنخدان، خلبان، دستگاه، استوار، بنگاه، پگاه، پارچه، بارگاه، کلوچه، غنچه، کوچه، مژه، سنگین، شیرین، دیوار، وادار، نستوه» در زبان فارسی امروز ساده شمرده می شوند. 

 

- واژه غیر ساده: اسمی است که بیش از یک تکواژ دارد و می توان آن را به اجزا سازنده تقسیم کرد.

مانند: شادمانی، بهترین، زیبا، مرگ و میر، کشاکش، سربازخانه 

- واژه های غیر ساده را از جهت اجزا سازنده ی آن ها بر سه دسته تقسیم می کنند: مرکب، مشتق، مشتق مرکب

 - مرکب: واژه ای است که در ساختمان آن بیش از یک جز یا لغت به کار رفته باشد. مانند گل خانه که از دو جز گل و خانه ترکیب شده است و هر دو جز دارای معنی هستند.

مثال: شاه نامه، روزنامه، کتابخانه، کاردان، هواپیما 

 

- مشتق: واژه ای است که از یک جز معنادار و یک وند (وابسته) تشکیل شده است.

مثال: همراه، دانشمند، هفته، درازا، خوبی، دهانه، همکار 

***این پسوندها مشتق نمی سازند:

1- نشانه های جمع «ها» و «ان» مانند: درخت ها، مردان، دختران

2- پسوندهای «تر» و «ترین» مانند: بهتر، بدترین

3- «ی» نکره مانند: درویشی را دیدم.

4- «ب» در مضارع التزامی و امر مانند: ببر، بردار

 

- مشتق مرکب: واژه ای است که بیش از یک تکواژ آزاد و دست کم یک تکواژ وابسته داشته باشد.

مانند: دانشنامه، بی سروسامان، آینه بندان، عقدکنان، خدانشناس، زبان نفهم، دست به دست، یک شبه، هیچ کاره، اسم نویسی، فرمان روایی

 

 

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


هسته و وابسته
28 / 9 / 1396 ساعت 21:18 | بازدید : 3355 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
گروه اسمی: به اسم هایی که در یک جمله قرار می گیرند گروه اسمی می گویند که ممکن است یک یا چند واژه باشد.

مثال: همه دانش آموزانِ پرتلاش مدرسه فرزانگان یاسوج به مراحلِ بالای علمی رسیدند.

- گروه اسمی از یک اسم به عنوان هسته ساخته می شود که می تواند یک یا چند وابسته بگیرد. وجود هسته اجباری و وجود وابسته اختیاری است.

- گروه اسمی از دو بخش اساسی تشکیل شده است: هسته و وابسته (وابسته ها)

هسته مهم ترین واژه یک گروه اسمی است و در گروه اسمی «همه دانش آموزان مدرسه فرزانگان یاسوج» هسته «دانش آموزان» است. 

در گروه اسمی «مراحل بالای علمی»، «مراحل» هسته واقع شده است.

* قبل از واژه هسته، کسره ( __ِ ) نمی آید، یعنی واژه هایی که بعد از کسره می آیند وابسته هستند. 

* هسته، همان اسم است.

*** اسم چهار ویژگی دارد:

1- جمع بسته می شود: زنان، دانش آموزان

2- نکره می شوند: زنی، دانش آموزی

3- وابسته می گیرند: این چند زنِ دانا

4- نقش می گیرند: زن را دیدم. (زن، مفعول) 

* وابسته ها پیش یا پس از اسم (هسته) قرار می گیرند. از این رو وابسته ها به دو گروه تقسیم می شوند:

1- وابسته های پیشین 2- وابسته های پسین

*** وابسته های پیشین، پیش از اسم می آیند و آن را با مفاهیمی چون «اشاره، شمارش، پرسش، تعجب و مبهم» وصف می کنند.

1- صفت اشاره: صفتی است که موصوف را به اشاره بیان می کند.

مانند: «این، آن، همین، همان، چنان، چنین و ...» 

چند نمونه:

این شخص، آن گل

«بپوشید درع و بیامد چو شیر                همان باره کوه پیکر به زیر»      «فردوسی»

«نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست         سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش»     «حافظ»

* این و آن وقتی که به صورت وصفی به کار می روند، جمع بسته نمی شوند و موصوف آن ها را جمع می آورند: این کتاب ها، آن خانه ها. ولی وقتی که ضمیرند به صورت آنان، اینان، آن ها جمع بسته می شوند. 

 

2- صفت پرسشی، از نوع یا مقدار یا چگونگی موصوف پرسش می کند.

اگر واژه های (کدام، کدامین، چند، چگونه، چه طور، چه مقدار، چه، هیچ) قبل از اسم بیایند، صفت پرسشی هستند. مانند: شما کدام روز به دنیا آمده اید؟ (کدام= صفت پرسشی، روز= هسته)

گاهی صفت پرسشی از چند به اضافه -ُم و -ُمین ساخته می شود. مانند: نفر چندم ، چندمین دوره

* چندم بعد از اسم می آید.* 

 

3- صفت تعجبی: اگر قبل از اسم، کلمه های «چه» و «چه قدر» و «عجب» قرار گیرند و مفهوم تعجب و احساس و عاطفه گوینده را درباره اسم، بیان کند، صفت تعجبی است.

مانند: عجب صبری در کارها دارید! (عجب: صفت تعجبی، صبر: اسم)

* واژه «چه» اگر مفهوم تعجب را برساند صفت تعجب و اگر مفهوم پرسش را بدهد صفت پرسشی می باشد.

 

4- صفت شمارشی: آن است که شماره یا مقدار یا ترتیب موصوف را بیان کند و بر چهار نوع است:

الف) صفت شمارشی اصلی: همان عددها هستند که شماره اسم خود را بیان می کنند. نه مرکب اند و نه پسوند دارند. مانند: (یک، دو، سه، ... پانزده) 

مثال: پنج مداد خریدم.

* گاهی عددهای «صد و هزار» برای بیان فراوانی با «ها» جمع بسته می شوند.

مانند: صدها نفر در آزمون تیزهوشان شرکت کردند.

ب) صفت شمارشی ترتیبی: آن است که ترتیب موصوف را برساند و بر دو نوع است:

1- ترتیبی نوع اول که با پسوند (-ُ مین) ساخته می شود و قبل از اسم (هسته) می آید، مانند:

پانزدهمین دوره بازی ها، برگزار می شود. (پانزدهمین: صفت شمارشی ترتیبی، دوره: هسته)

* واژه های (نخستین، اولین و آخرین) صفت شمارشی ترتیبی نوع اول هستند.

2- ترتیبی نوع دوم که با پسوند (-ُم) ساخته می شود و بعد از اسم (موصوف) قرار می گیرد، مانند:

(یکم، دوم، چهارم، ... هزارم)

* صفت شمارشی نوع دوم، وابسته پسین به حساب می آید.

مثال: روز چهارم محاکمه، کلاس پنجم

3- صفت شمارشی کسری، آن است که مقداری از موصوف را به صورت کسری بیان کند: (سه چهارم، پانزده صدم، هفت دهم)

4- صفت شمارشی توزیعی آن است که موصوف را به بخش های برابر تقسیم کند و آن از تکرار صفت شمارشی اصلی به دست می آید.

مانند: (یک یک، دو دو، پنج پنج، ده ده، گاهی نیز به صورت یک به یک یا دو بدو)

مثال: شاگردان دو بدو ایستادند.

 

5- صفت مبهم: صفتی است که قبل از اسم می آید و نوع و چگونگی و شمار و مقدار اسم را به طور نامعین نشان می دهد. مانند: (هر، همه،  دیگر، فلان، بهمان، برخی، بعضی، بعض، بسیاری، خیلی، پاره ای، کمی، اندکی، چند، چندین، چندان، اند)

مانند: «هر شبنمی در این ره، صد بحر آتشین است.»  (هر: صفت مبهم، شبنم: هسته)

- «هیچ دانا، هیچ عاقل این کند؟                       با کلوخ و سنگ خشم و کین کند؟»     «مولوی»

- «از در خویشم مران کاین نه طریق وفاست    در همه شهری غریب و در همه ملکی گداست.»  «سعدی»

*** به جز «هر» که همیشه صفت مبهم است بقیه صفت های مبهم بدون اسم، هم می آیند که در این صورت، ضمیر مبهم هستند نه صفت مبهم.

مانند: - بعضی از تلاش، خسته نمی شوند. (ضمیر مبهم)              - بعضی مردم  (صفت مبهم)

*** کلمه (چند) اگر مفهوم پرسشی داشته باشد و قبل از اسم بیاید، صفت پرسشی است؛ در صورتی که مفهوم شمار و مقدار نامعین بدهد، صفت مبهم است. مانند:

 - شما چند کتاب را مطالعه کرده اید؟  (صفت پرسشی)

- من از کتاب فروشی، چند کتاب تاریخی خریدم.  (صفت مبهم)

*** اگر وابسته های پیشین (اشاره، پرسشی، تعجبی، شمارشی و مبهم) تنها به کار روند، دیگر صفت نیستند، بلکه ضمیر به شمار می آیند و هسته گروه اسمی می باشند. مانند:

- آن را به من بده. (ضمیر، هسته گروه اسمی و نقش مفعولی)

- آن لیوان را به من بده. (آن: صفت اشاره، لیوان: اسم)

 

 

 

 

 

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تهمت
28 / 9 / 1396 ساعت 21:18 | بازدید : 4872 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
آسمان بوی ندامت می دهد 

شهر ما بوی قیامت می دهد 

به دل این مردمان سنگ دل 

گوییا شیطان بشارت می دهد 

دین خود را مفت و ارزان یک به یک 

از پس تهمت به تهمت می دهند 

حافظان حق شدند در محکمه 

به دروغ خود شهادت می دهند 

گوییا این مردمان بشکسته اند 

آن سبویی را که غیرت می دهد 

بسته اند سوی خدا شمشیرها 

خود ز بهر جنگ عادت می دهند 

این جماعت برده آن از یاد خود

آن خدایی را که شهرت می دهد 

گر کشد آهی ز دل هر بینگاه

یک شب خلوار نعمت می دهد 

گر چکد اشکی به روی گونه اش 

رب او بر زیر خاکت می نهد 

یاد عیسی پیغمبر یاد باد 

آنکه دستور محبت می دهد

 

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دنیای فعل
28 / 9 / 1396 ساعت 21:18 | بازدید : 3960 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
_ اجزای تشکیل دهنده جمله "گروه" است؛ شامل: گروه اسمی، گروه فعلی و گروه قیدی (گروه قیدی قابل حذف است). 

مهم ترین عضو گزاره، گروه فعلی است.  

در زبان فارسی سه زمان اصلی وجود دارد: گذشته (ماضی)، حال (مضارع)، آینده (مستقبل) 

*بن: آن بخش از فعل است که در هر شش ساخت آن مشترک است. هر فعل دو بن دارد: بن ماضی، بن مضارع 

_ بن ماضی این گونه ساخته می شود: مصدر فعل بدون علامت مصدری (_َ ن) مثال: دیدَن= دید 

_ بن مضارع این گونه ساخته می شود: فعل امر مفرد با حذف "ب" مثال: بنویس= نویس 

*شخص: در فعل همان شناسه فعل است که همیشه همراه آن می آید و شش عضو دارد: 

فعل مضارع: _َ م، ی، _َ د، یم، ید، _َند.              فعل ماضی: _َ م، ی، __  ، یم، ید، _َ ند. 

*** فعل های ماضی***

فعل هایی که بر زمان گذشته دلالت می کنند ماضی (گذشته) نامیده می شوند.

انواع فعل ماضی در زبان فارسی عبارتند از: ماضی ساده (مطلق)، ماضی نقلی، ماضی استمراری، ماضی بعید (دور)، ماضی التزامی، ماضی مستمر (جاری، ملموس) که به ترتیب شرح داده می شوند:

- فعل ماضی ساده (مطلق): از بن ماضی با افزودن شناسه ها ساخته می شود، جز سوم شخص مفرد که شناسه ندارد و بن ماضی به صورت فعل به کار می رود. مثال از بن ماضی فعل نوشت:

اول شخص مفرد: نوشت + _َ_ م  (نوشتم)                  اول شخص جمع: نوشت + یم (نوشتیم)

دوم شخص مفرد: نوشت + ی   (نوشتی)                   دوم شخص جمع: نوشت + ید (نوشتید)

سوم شخص مفرد: نوشت + __   (نوشت)                  سوم شخص جمع: نوشت + _َ_ ند (نوشتند)

چند نمونه:

 رازی الکل را کشف کرد. (سوم شخص مفرد)       لحظه ای پیش او را دیدم. (اول شخص مفرد)

 «مبادا که شد جان ما ناسپاس       به نزدیک یزدان نیکی شناس»    «فردوسی»

 «برِ پنبه آتش نشاید فروخت           که تا چشم بر هم زنی خانه سوخت (می سوزد)»  «سعدی»

- ماضی نقلی: از ساخت صفت مفعولی فعل اصلی (بن ماضی + ه) به اضافه «ام، ای، است، ایم، اید، اند» ساخته می شود؛ مثال از فعل ساده خورد: (خورده ام، خورده ای، خورده است، خورده ایم، خورده اید، خورده اند».

چند نمونه:

 همه سر جای خود نشسته اند. (سوم شخص جمع)   مینا به بازار رفته است. (سوم شخص مفرد)

 «آن شنیدستی که در اقصای غور       بارسالاری بیفتاد از ستور؟»   «سعدی» (شنیده ای، شکل قدیم ماضی نقلی «شنیدستم، شنیدستی، ...»)

 «ندانم کجا دیده ام در کتاب           که ابلیس را دید شخصی به خواب» «سعدی»

- ماضی استمراری: از ماضی ساده ساخته می شود؛ بدین ترتیب که به اول ماضی ساده، جز پیشین «می» می افزایند. مانند: (می بردم، می بردی، می برد، می بردیم، می بردید، می بردند).

چند نمونه:

 کاش می آمد و از دور تماشا می کرد. (سوم شخص مفرد)

 «شکرخنده ای انگبین می فروخت          که دلها ز شیرینیش می بسوخت»      «مولوی»

 «بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی         می خواند دوش درس مقامات معنوی»     «حافظ»

- ماضی بعید (دور): از صفت مفعولی فعل اصلی و ماضی ساده فعل از «بودن» ساخته می شود. مانند:

(گفته بودم، گفته بودی، گفته بود، گفته بودیم، گفته بودید، گفته بودند) 

چند نمونه:

 ناهار خورده بودم که او وارد شد. (اول شخص مفرد)

 «در چشمه می نمود شنا عکس روی ماه      وآن چشمه سر به دامن صحرا نهاده بود»  «صفایی»

*** در ماضی بعید فعل معین فقط با قرینه حذف می شود؛ مثال:

«تو به همدان رفته و برگشته بودی که من تو را دیدم.» (رفته بودی و برگشته بودی)

- ماضی التزامی: از صفت مفعولی فعل اصلی و مضارع ساده «باشیدن» ساخته می شود؛ مانند:

(نشسته باشم، نشسته باشی، نشسته باشد، نشسته باشیم، نشسته باشید، نشسته باشند)

* ماضی التزامی همراه با شک و تردید، آرزو، شرط و یا تشبیه به کار می رود.

چند نمونه:

 آمدنم به خاطر این بود که شما را دیده باشم. (اول شخص مفرد)

 «هر بیشه گمان مبر که خالی است       شاید که پلنگ خفته باشد»    «سعدی»

 «ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد       در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد»   «حزین لاهیجی»

- ماضی ملموس: به آن ماضی ناتمام نیز می گویند. از ماضی استمراری فعل اصلی همراه با ماضی ساده فعل «داشتن» ساخته می شود؛ مثال: (داشتم می رفتم، داشتی می رفتی، داشت می رفت، داشتیم می رفتیم، داشتید می رفتید، داشتند می رفتند)

(بن ماضی از مصدر داشتن + شناسه ها + ماضی استمراری = داشت + _َ_ م + می رفتم)

*** فعل های مضارع ***

 مضارع فعلی است که معمولا بر زمان حال یا آینده دلالت می کند؛ مضارع در زبان فارسی سه صورت دارد:

(مضارع اِخباری، مضارع التزامی، مضارع ملموس)

** البته مضارع اِخباری و التزامی در بسیاری موارد، بی همراهی «می» و «ب» می آید که آن را مضارع ساده می نامند.

- مضارع اخباری: از مضارع ساده به اضافه جز پیشین «می» ساخته می شود؛ مانند: (می + بالم (مضارع ساده همراه با شناسه از مصدر بالیدن)

چند نمونه:

 چه کار می کنی؟ انشا می نویسم. (دوم شخص مفرد، اول شخص مفرد)

 «می نگویم که طاعتم بپذیر          قلم عفو بر گناهم کش» (نمی گویم، فعل منفی)    «سعدی»

 «اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را         به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست»   «حافظ»

 «گردون چه خواهد از من پیچاره ضعیف؟    گیتی چه خواهد از من درمانده گدا؟»    «مسعود سعد»

(خواهد = می خواهد)

- مضارع التزامی: از مضارع ساده با جز پیشین «ب» ساخته می شود؛ » مثال: بگویم

چند نمونه:

 شاید امروز باران ببارد. (ب + مضارع ساده بارد «سوم شخص مفرد» از مصدر باریدن)

 «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند                آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند»     «حافظ»

(کنند = بکنند)

* در مضارع التزامی جمله هایی می آیند که شک و تردید، آرزو و شرط را بیان می کنند.

 «گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست       در و دیوار گواهی بدهد کاری هست»    «سعدی»

- مضارع ملموس: از مضارع اخباری فعل اصلی به اضافه مضارع ساده فعل از «داشتن» ساخته می شود؛ مثل:

دارم می روم (دار (بن مضارع از مصدر داشتن) + _َ_ م (شناسه) + می روم (مضارع اخباری)

*** مستقبل ***

از مضارع ساده ی «خواستن» با بن ماضی فعل اصلی ساخته می شود؛ مثل: خواهم خورد (خواه «بن مضارع» +  _َ_ م «شناسه» + فعل ماضی ساده)

چند نمونه:

 «نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد        عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد»     «حافظ»

 «اگر تو رخ بنمایی ستم نخواهد شد           ز حسن و خوبی تو هیچ کم نخواهد شد»   «بهار» 

 

*** نکته *** 

فعل هایی که بن ماضی آن ها این گونه ساخته می شود:

 بن مضارع + ید = بن ماضی (پرید، می پرید) 

هنگام صرف شدن سوم شخص مفرد ماضی استمراری آن ها با دوم شخص جمع مضارع اخباری یکسان می شود. 

بنابراین این دسته فعل ها گاهی زمان گذشته و گاهی زمان حال را نشان می دهند. 

نمونه: (خوابیدن، پوشیدن، خزیدن، خندیدن، فهمیدن، خریدن، جنگیدن، دویدن، جویدن و ...)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تضاد (طِباق)
28 / 9 / 1396 ساعت 21:18 | بازدید : 3331 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
 

تضاد به معنی ناسازگاری، آن است که دو کلمه از نظر معنی ضد و عکس هم باشند. 

* تضاد هم در شعر و هم در نثر به کار می رود.

مثلا:

شادی ندارد آن که ندارد به دل غمی        آن را که نیست عالم غم نیست عالمی    «همایی»

دو کلمه «شادی و غم» متضاد هستند.

به غم تازه شمایید مرا یار کهن                سر این بار غم عمر شکر بگشایید        «خاقانی»

بین کلمه های «تازه و کهن» تضاد وجود دارد.

چمن حکایت اردیبهشت می گوید           نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت     «حافظ»

هرگز حکایت حاضر و غایب شنیده ای        من در میان جمع و دلم جای دیگر است       «سعدی»

شرح شکن زلف خم اندر خم جانان           کوته نتوان کرد که این قصه دراز است          «حافظ»

برف پیری می نشیند بر سرم                  هم چنان طبعم جوانی می کند                «سعدی»

* گاهی یک بیت یا جمله می تواند چندین تضاد داشته باشد.

از دشمنان برند شکایت به دوستان       چون دوست دشمن است، شکایت به که برم؟   «سعدی»

ز هجر و وصل تو در حیرتم چه چاره کنم؟       نه در برابر چشمی و نه غایب از نظر        «حافظ» 

*** تَناقُض (پارادوکس paradox) ***

تناقض آن است که دو کلمه متضاد، در همان زمان که با هم تضاد دارند، سخت به هم پیوسته اند و از یکدیگر جدا نمی شوند، یعنی دو کلمه متضاد را با هم جمع کنیم که ذهن این هماهنگی را پذیرفته است. مانند:

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار         کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است    «حافظ»

«دولت» یعنی ثروت، «فقر» یعنی پولی و این دو کلمه متضاد هستند.

از تهی سرشار، جویبار لحظه ها جاری است.   «مهدی اخوان ثالث»

از نظر عقلی نمی توان سرشار (پر) از تهی (خالی) بود اما در عالم خیال شاعرانه این تناقض پذیرفته است.

مثال عشق پیدایی و پنهان                 ندیدم همچو تو پیدا و پنهان    «مولوی» 

فلک در خاک می غلتید از شرم سرافرازی       اگر می دید معراج ز پا افتادن ما را    «بیدل دهلوی»

اگر گویا و پیدایی یکی خاموش پنهان شو       خوشا خاموش گویا و خوشا پیدای پنهانی   «سنایی»

بر بساطی که بساطی نیست.     «نیما»

کی شود این روان من ساکن           این چنین ساکن روان که منم    «مولوی»

بیا که قصر اَمَل سخت سست بنیاد است       بیار باده که بنیاد عمر بر باد است    »حافظ»

*** در تضاد واژه هایی را که با همدیگر ناسازگاری دارند در سخن می آورند مثلا: بعضی خواب و بعضی بیدارند اما در پارادوکس، دو کلمه متضاد را با هم جمع می کنند. مثلا: خفتگان بیدار.

 

 

 

 

 

 

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


جناس
28 / 9 / 1396 ساعت 21:18 | بازدید : 4828 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
 *** جناس *** 

جناس آوردن دو یا چند کلمه است که از نظر لفظ یکی و از نظر معنی متفاوت باشند.

* جناس در شعر و نثر به کار می رود.

*** جناس انواع مختلفی دارد:

الف) جناس تام: وقتی دو کلمه در بیتی یا نثری بیایند که از نظر تلفظ و ظاهر یکسان باشند، اما معانی متفاوتی داشته باشند. مانند کلمه «گور / گور» در بیت زیر:

 بهرام که گور می گرفتی همه عمر           دیدی که چگونه گور بهرام گرفت        «خیام»

«گور» در مصرع اول به معنی گورخر و «گور» در مصرع دوم به معنی قبر است.

یا کلمه «خویش / خویش» در جمله زیر:

 برادر که در بند خویش است نه برادر، نه خویش است.         «سعدی»

«خویش» اول به معنی خود و «خویش» دوم به معنیقوم و خویش است. دو واژه در تلفظ یکی، اما در معنی متفاوتند.

ب) جناس ناقص حرکتی (اختلاف در مصوت های کوتاه «حرکات _َ____ُ_»): 

                                                                                                    ِ

وقتی دو یا چند واژه در صامت ها یکسان باشند و در مصوت های کوتاه اختلاف داشته باشند.

مثال: 

 شکر کند چرخ فَلَک، از مَلِک و مُلک و مَلَک     کز کرم و بخشش او، روشن و بخشنده شدم   «مولوی»

صامت های هر سه واژه یکسان هستند اما مصوت های کوتاه آنان با هم تفاوت دارند.

 مکن تا توانی دل خلق ریش                وگر می کُنی، می کَنی بیخ خویش        «سعدی»

ج) جناس ناقص اختلافی (اختلاف حرف اول، وسط و آخر)

اختلاف دو کلمه در حرف اول، وسط یا آخر است. مانند:

 هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی          کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را    «حافظ»

در دو واژه «مستی» و «هستی» همه حروف به جز حرف اول (م، ه) مثل هم هستند.

 دل من هست از این بازار، بیزار              قسم خواهی به دادار و به دیدار           «نظامی»

در دو واژه «بازار و بیزار» در مصراع اول و «دادار و دیدار» در مصراع دوم حرف وسط آن ها «آ» و «ی» با هم فرق دارند.

 یاد یاران یار را میمون بود         خاصه کان لیلی و این مجنون بود         «مولوی»

واژه «یاد و یار» تنها در حرف (صامت) پایانی با هم اختلاف دارند.

د) جناس ناقص افزایشی (افزایش در اول، وسط و آخر)

وقتی که دو واژه در معنی

 

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


احترام گذاشتن به ديگران نشانه عظمت وبزرگي:
28 / 9 / 1396 ساعت 21:11 | بازدید : 3477 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

هر انساني براي خود احترامي قائل است . زماني كه به عقايد ،كارها وسلیقه هاي افراد در حد ومحدوده خودشان احترام بگذاريم وسعي نكنيم هميشه در پي رد كردن آنها برآييم ديگران ما را به رسميت مي شناسند چرا كه مردم عادتا با كسي كه به آنان احترام بگذارندونسبت به ايشان ابرازتوجه وقدرداني كنندانس والفت مي گيرندپس براي جلب مردم آنچه مي خواهند بايد به آنان بخشيد . بديهي است كه مردم براي دوستي ورزيدن با افراد مال و منزل نمي خواهند بلكه صرفاً خواهان احترام و بزرگداشت خود از سوي آنان مي باشند . چرا كه مردم خود را دوست دارند و هر كس براي خودش جهاني دارد مملو از آراء وعقايد و نظرات متعددي كه همين عقايد انسانها رااز هم جدا مي كند و دنياي هر فردي براي خودش محترم است پس كسي كه به آنان احترم بگذارد و به عقايد آنان توجه نمايد . دوست مي دارند وكساني را كه عقايد آنان را ناديده گرفته و به شخصيت آنان احترام نمي گذارند نزد آنان هيچ محبوبيتي ندارد .

ممكن است بپرسید چگونه به مردم احترام بگذاريم ؟ چگونه نشان دهيم كه به آنان توجه داريم ؟

جواب اينكه همان طور كه بيان شد هر انساني داراي خصلت يا رفتار و با عقيده و بعدي است كه شايسته ستايش و تمجيد است وظيفه ماست كه اين جنبه هاي خوب را بيابيم و او را به سبب داشتن آنها تمجيد نماييم . و اگر هم قصد داريم به رد و اصلاح رفتار و افكار كسي بپردازيم بايد از راه مناسبي استفاده كنيم . درابتدا بايد به جنبه هاي شخصيتي طرف مقابل تا حدودي آگاه شويم ظرفيت او را بسنجيم و آرام آرام او را به اشتباهي آگاه سازيم و در صورت نياز راه مناسب را به او پيشنهاد كنيم . در اينجاست كه او را از قصد و نيت نوعدوستي خود آگاه كرده و خود را براي محبوبيت آماده مي كنيم .

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


جستجوی شهاب سنگ در ایران
20 / 9 / 1396 ساعت 4:13 | بازدید : 3181 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

چندروزی است علاقه ی شدیدی به شهاب سنگ پیدا کردم به طوری که تمام افکارم رو به خودش مشغول کرده.

خیلی در سایتهای اینترنتی دربارش تحقیق کردم اما جز اطلاعات کلی چیزی پیدا نکردم .خوشبختانه تلوزیون ایران هم چند مدتی است برنامه ی در این باره شروع کرده که اطلاعات خوبی به علاقه مندان میده(شبکه چهار ساعت ۳برنامه ی مردان شهاب سنگی).

شاید براتون جالب باش در ایران هم بیش از ۲۰۰گروه در جستجوی شهاب سنگ هستند .برخی برای علاقه و بیشتر برای درامد زای این کار رو انجام میدهند.از انجای که شهاب سنگ ها سنگ معمولی و ساده نیستند بیشترشان از زمرد ,عقیق,یشم,دلبر,توپاز,و حتی بعضی از الماس هم گران قیمتر هستند از گرمی ۱دولارتا ۴۰۰۰دولار قیمت دارند.

بهتر است برای جستجوی اول اطلاعاتی درباره شهاب سنگ ها داشته باشید.

بیشتر شهاب سنگ ها از نظر ظاهری شباهتی به سنگهای اطرافشان ندارند.اغلب به دلیل عبور از جو زمین سوخته و یک لایه خاکستر سیاه رنگ دورش را احاطه کرده کرده است و این بهترین نشانه است .نشانه ی بعدی و کاربردی ترین نشانه وجود اهن در ان است که میتوان با نزدیک کردن یک اهن ربا به ان شهاب سنگ رو تشخیص بدید.

بهترین منطقه برای جستجوی شهاب سنگ مناطق کویری است دلیل بهتر بودن این مناطق به این دلیل است که تمام محیط را شن فرا گرفته و اگر سنگی دیدید  به احتمال زیاد شهاب سنگ است یا کسی انرا به انجا اورده و فکر نمیکنم انسان عاقلی این کار رو کرده باشد.

بهتر است از سنگ چندتا عکس بندازید و برای صدور شناسنامه برای شهاب سنگتان مختصات جغرافیای ان را با جی پی اس ثبت کنید

علاقه مندان و عزیزانی که شهاب سنگ دارند و اصلاعاتی درباره شهاب سنگ دارند میتوانند طلاعاتشون رو با عکس به بنده بفرستن تا من در وبلاگ برای استفاده ی همه قرار دهم

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


جابجای اجسام با نیروی ذهن(تله کینزی)
20 / 9 / 1396 ساعت 4:13 | بازدید : 3292 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

بنام خداوند بخشنده ی مهربان

امروز قراره با انرژی فوق العاده ی به اسم باور درون اشنا بشید که صدرصد نگاه شمارا به محیط اطراف عوض خواهد کرد.این علم در قالب یک نرم افزار اندروید سال ۹۴انتشار دادم که چند ماهی نکشید که صدها دانلود و خیلی زودتر هزاران دانلود داشت .استقبال بی نظیر از نرم افزار ,تله کینزی(جابجای اجسام بانیروی ذهن),در مدت کوتاه مرا به این فکر انداخت که این نرم افزار رایگانرو برای انتشار بین شما در وبلاگ قرار بدم.

با مطالعه مطالب نرم افزار شما قادر خواهید بود اجسام را بدون دست زدن به ان جابجا گنید باورش کمی سخت است اما ...

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


روش کار موتورهای براشلس
20 / 9 / 1396 ساعت 4:13 | بازدید : 3445 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


هارپ چیست؟
20 / 9 / 1396 ساعت 4:13 | بازدید : 4566 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


***جدايي***
17 / 9 / 1396 ساعت 7:7 | بازدید : 3438 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
جدايي تاریک است و گس
سهم خود را از آن می‌پذیرم ، تو چرا گریه می‌کنی؟
دستم را در دست خود بگیر و بگو که در یادم خواهی بود
قول بده سری به خواب‌هایم بزنی
من و تو چون دو کوه، دور از هم جدا از هم
نه توان حرکتی نه امید دیداری
آرزویم اما این است که
عشق خود را با ستاره‌های نیمه شبان به سویم بفرستی ....

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


***زماني كه***
17 / 9 / 1396 ساعت 7:7 | بازدید : 3253 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
زمانی که خداحافظی را با تو شروع کردم، به رابطه هایی دیگر سلام کردم. زمانی که از تو ناامید شدم، به آدمهای دیگری امیدوار شدم. به آدمهایی که مرا می دیدند و هر از گاهی حالم را میپرسیدند. آدمهایی که با بی تفاوتی مرا در انتظاری سخت جا نمیگذاشتند،
آن زمانها آرزویم تو بودی و اکنون آرزویم خودم هستم!  آن روزها همه چیز به تو ختم میشد. چه روزهای غم انگیزی.
خوشحالم که آن روزها تمام شده است.
تو نیستی و من هنوز در امتدادِ خداحافظی ام.
و راضی ام.....از نبودنت و از بودنم! از اینکه تصمیم گرفتم برای بی تفاوتی تو تلاش نکنم.از اینکه در نهایت تصمیم گرفتم خداحافظی را شروع کنم.....موفق نشده ام که کامل خداحافظی کنم.....تصویرت هنوز همراهم هست.
در تصویرت میخندی و سیگار میکشی و مهمتر از همه مرا میبینی. در تصویرت نگاه میکنی. نگاهی نافذ و گیرا! اما این فقط یک تصویر است.....و من قبول کرده ام که تصویر تو هرگز شبیه به خودت نبوده و نخواهد بود.
تصویری که من از تو دارم، با حقیقتِ تو بسیار تفاوت دارد.
و شبی که پذیرفتم تو با تصویرت فرق داری شب عجیبی بود.
آن شب من تنهاترین و بی پناه ترین آدمِ روی زمین بودم! 
آن شب فکر میکردم "میمیرم"! 
ایمان داشتم که دیگر نمیتوانم در دنیا دوام بیاورم.
اما شبهای زیادی گذشت! و من زنده ماندم! و تو همچنان بی تفاوت! 
به نظر میرسد قرار نیست بدونِ حضورِ تو بمیرم. اگر قرار بود بمیرم تا به حال مرده بودم! و به نظر میرسد قرار هم نیست چیزی تغییر کند.
تو بی تفاوت ترین کارکترِ زندگیِ من از کودکی ام تا اکنون بوده ای، هستی و خواهی بود. راضی ام. از خودم و از تصمیم هایم. از اینکه جایی تلاش برای به دست آوردنت را متوقف کردم و اجازه دادم زندگی فرصت های دیگری را نشانم دهد. 
فقط گاهی که دلم تنگ میشود به ستاره ها نگاه میکنم و برایت آرزوهای خوب میکنم و با خودم فکر میکنم چقدر بی تفاوتی ات را دوست داشتم! به خاطر تمام روزهایی که نبودی و ندیدی ممنونم و به خاطر بزرگترین درسی که به من دادی همیشه سپاس گزارت خواهم بود؛ اینکه نخواهم مُرد اگر رابطه ای تمام شود.....
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


*** خداي خوبِ من ***
17 / 9 / 1396 ساعت 7:7 | بازدید : 3158 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
ﺧﺪﺍﻳﺎ ...
ﺍﺯ ﺑﺪ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎﻳﺖ ﺷﮑﺎﻳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻫﺖ ...
ﺍﻣﺎ ﺷﮑﺎﻳﺘﻢ ﺭﺍ ﭘﺲ ﻣﻴﮕﻴﺮﻡ ...
ﻣﻦ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ ...
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺪﻱ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻱ ﺗﺎ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ!!!
ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﻳﺖ ...
ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ ...
ﮔﺎﻫﻲ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﮐﺴﻲ ﮐﻨﺎﺭﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ ...
ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻢ ...
ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩﻱ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺧﻮﺩﺕ ...
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ...
ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﭼﻪ ﻣﻴﮑﺮﺩﻡ ...
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ؛ﺧﺪﺍيِ ﺧﻮﺏ ﻣﻦ
 
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


*** گفتگوي دوستانه ***
17 / 9 / 1396 ساعت 7:7 | بازدید : 3474 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
کاش می‌دانستید... 
دلخوری ها که روی هم تلنبار شود
میشود دیوار بینتان
میشود راهی که آغوش را، نگاه را، بوسه را و دستهایش را با خود می‌برد...
خنده‌ها و خاطره‌هایتان با هر اشک چشمش فرو می‌افتد و از دست می‌رود...
 و کاش می‌دانستید خط اشک‌ها آنقدر قدرت دارند که جای بوسه‌هایتان را محو کنند..
دلخوری که پیش آمد، جای صبر نیست...
 آجر اول گذاشته نشده دیوار فاصله را خراب کنید..
 بی‌راهه‌ها را سریع برگردید
اشک اول به دوم نرسیده دست دراز کنید 
و جای بوسه هایتان را تثبیت کنید
بگذارید صورتش به خطوط دستهایتان هم عادت کند
دلخوری ها را نگذارید به اشک برسد
نگذارید فاصله شود
گاهی فاصله‌ها زود همیشگـی می‌شوند...!

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


***دوستت دارم هایش***
17 / 9 / 1396 ساعت 7:7 | بازدید : 3518 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
دوستت دارم هایش را جمع کرده ام ،
درون دفتری نوشته ام تا یادم بماند...
رفته است و به یادش باز کرده ام دفتر عاشقی را
تا مرور کنم
عشق دوران قدیمم را...
هزاران  دوستت دارم هست ولی 
جز اولی
مابقی عادتی بود تکراری ... !

به عشقتون تقديم كنيد اين اهنگ رو : اهنگ "كي مثل تو " از مهران اتش

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


*** فروغ نوشت***
17 / 9 / 1396 ساعت 7:7 | بازدید : 3328 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
چند روزي بود وبلاگمو اپ نكرده بودم، گاهي اصلا حرفي براي گفتن نداري و حس و حالي براي نوشتن... چقدر اينروزا ارومم به جرات ميتونم بگم هيچ چيز تو زندگي نتونست منو تغيير بده نه زماني كه عاشق شدم نه زماني كه متاهل شدم نه الان كه مادر هستم، هميشه همون فروغ بودم....
فقط اينروزا احساس ميكنم يه فروغ ديگه م، و با اون فروغ قبلي خييييلي فرق كردم...قوي تر محكم تر با اراده تر و رك و عجيب بيشتر از قبل متكي به خود شده م، اطرافمو خالي كردم از آدم هاي دورو كه فقط بخاطر منافعشون كنارم بودن... ميدوني اگر زندگي رو به يه باغچه تشبيه كنيم بايد وجين كنيم علف هاي هرز زندگيمون رو تا باغچه زندگيمون سرسبز بمونه...
الان در حال نوشيدن شيرقهوه و نوشتن هستم پنجره رو باز گذاشتم چه هواي خنكي مياد 
من هنوووز هم عاااااشق زمستووونم، تو اوووج سرما بستني بخوووري و از سرما بلرزي و لبات يخ بزنن...من مطمعنم روزاي خوبي در راهه... ديدم به زندگي خيلي تغيير كرده الان كه فكر ميكنم چقدر راه نرفته دارم، زندگي يه لحظه س بياييد خوش باشيم ، هيچ چيز اين دنيا ارزش نداره جز خودمون... حيف نيست لذت نبريم از زندگي... بياييد قدر بودن آدم هاي خوب زندگيمون رو بدونيم همونايي كه يه روز نباشي تب ميكنن... همونايي كه اشك تو چشمت ببينن دنيا رو زير و رو ميكنن تا بخندي... همونايي كه ....همونايي كه حرف ندارن از بس خوبن ...
باور كنيد هنوز هم آدم خوب هست... 
زندگيتون پر از آدم هاي خوب ....
پ ن : امشب دلم خواست به جاي شعر و...دست به قلم شم و خودم بنويسم دلم ميخواد بازم بنويسم ولي خيييلي خوابم مياد...شب خوش
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


*** فروغ نوشت ***
17 / 9 / 1396 ساعت 7:7 | بازدید : 3187 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
امروز به طور عجيبي هوا ابري شد انگار اسمون بغضش گرفته باشه و نخواد بباره ... آسمون يه طورايي گرفته بود و انگار غرورش اجازه نمي داد كه بباره ... آسمون غم انگيز بود و هوا دلگير...
روزا با سرعت ميگذرن و كم كم بايد به استقبال زمستون رفت، الان كه دارم تايپ ميكنم براي يك لحظه مكث كردم و تو فكر رفتم كه واقعا گاهي چقدر زود دير ميشه... الان اگر كنارم بودي دو سال و نيم سن داشتي، شايدم موهات مثل من فرفري و بلند بود... شايد چشمات شبيه بابات بود...اره بابات.... گل قشنگم دختركم مرسي كه هنوز هم به خواب من مياي... ولي اينبار كه تو خواب ديدمت بزرگ شده بودي خانم شده بودي ولي خيلي غمگين...
الان كه دارم از تو مينويسم از ته دل آه كشيدم داغ تو هميشه تازه س... اخه من تو رو خييلي دوست داشتم ....  
بدون تو گریستم...تمام شب ها را...تمام روزها را...نمی توانم برای تو سالگردی بگیرم...تمام روزها خورشید را ندیدم بعدتو...پشت ابرها مانده بود...مرا هم بسوی خودت دعوت کن...زمین یخ کرده است....
پ ن : دلم ميخواد بازم حرفاي دلمو بنويسم ولي بعضي حرفا و حس ها نه نوشتني هستن نه گفتني ....فقط يه چيز بازم به خوابم بيا... همين...
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


*** ماهیِ سیاهِ کوچولو ***
17 / 9 / 1396 ساعت 7:7 | بازدید : 3049 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
دریایی
و برایت اهمیتی ندارد اگر از روی عادت...
جریان داشته باشی در منِ ماهیِ سیاهِ کوچولوی عاشقِ قصه!
دریایی
و چه فرقی به حال بی تفاوتیت میکند،
دانستنِ اینکه منِ ماهی...
یک لحظه هم دور از تو دوام نمی آورم!
دریایی و برایت هیچ مهم نیست،
دل کوچک من فقط و فقط گرمِ توست...
وقتی سرت گرمِ خیلی هاست!
دریایی و امواجت را ذره ای هم به تلاطم نمی اندازد... تصورِ اینکه شاید یک روزی دیگر ماهی ات نباشم!
دریایی و بی این ماهیِ کوچک سربه هوا هم،
دریا باقی خواهی ماند...
تا همیشه
تا ابد!
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


*** فروغ نوشت ***
17 / 9 / 1396 ساعت 7:7 | بازدید : 3419 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
آرومم... 
چند وقتيست كه گريه نكرده م... بغض نكردم ... چند وقتيست كه بدون فكراي مخرب ميخوابم ... چند وقتيست صبح ها كه بيدار ميشم دلم از دنيا سير نيست و خداروشكر ميكنم بابت اين كه يه روز ديگه تو اين دنيام ...چند وقتيست كه با شنيدن و ديدن عكسا و ترانه ها و .... دلم نلرزيده و زير لب يادش به خير گفته ام .... چند وقتيست آرومم ...
چند وقتيست آزادم، قلبم .. روحم .. جسمم .. انگار طلسم شده بودم و طلسمم شكسته شد....
چند وقتيست ريتم قلبم اروم شده  با شنيدن ترانه اي  با خوندن شعري  با هر چيزي كه منو به گذشته سوق ميده قلبم تند تند نميزنه ....
آروم شده ام ولي ....
يه چيز درونم مرده... يه چيزي كه منو بي تفاوت ميكنه نسبت به همه چيز و همه كس ...
احساسِ يخ كرده ام روحم را سِر كرده ... سكوت كرده م و زبان قلبم را بريده م و اميدي به تمام كساني كه بهم محبت ميكنند ندارم فقط شنونده خوبي شده م اينطور اروم ترم ...به كسي وابسته نشدم از وابستگي بيزارم وقتي ميبينم اطرافيانم چقدر بهم وابسته شدن بهشون يادآور ميشم كه نه من نه هيچ چيز اين دنيا ماندني نيست لحظه را خوش باش شايد فردا نباشم نباشي نباشد....
با همه ي اينها حال من خوبه ...آرومم ...
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


*** بخند ***
17 / 9 / 1396 ساعت 7:7 | بازدید : 3255 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
بخاطرِ خدا بخند

تویی که دلت پاییز است ....

دستانت تابستان

و چشم هایت همیشه زمستانی!

بخاطر خدا بخند
و به راز درونت ایمان بیاور
به دست هایی که معجزه میکند
و امیدی که دوباره جریان می یابد
بخاطر خدا بخند
بار دیگر زمزمه کن
و باور داشته باش
هیچ چیز،در زندگی ماندنی نیست
حتی اگر دلت پاییز باشد ،
دوباره بهار می آید.....

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


حال من....
16 / 9 / 1396 ساعت 4:3 | بازدید : 1233 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

ما

به هم نمي رسيم...!!

امّا

بهترين غريبه ات مي مانم

که تو را

هميشه دوست خواهد داشت . .

 

 

 

یه وقتایی که دلت گرفته . . .

بغض داری, آروم نیستی ,دلت براش تنگ شده. . .

حوصله ی هیچکس رو نداری!

به یاد اون لحظه ای بیوفت که بی قراری هاتو دید

اما چشماشو بست و رفت . . .

 

 

 

بعضی وقتا ” دردات ” انقدشخصی میشن . . .


که دیگه حتی باخودتم حرفشون رونمیزنی. . .

 

 

 

 

این روزها ،


” بغض ” دارم ،


” گریه ” دارم ،


تا دلت بخواهد ،


” آه  ” دارم . . .


ولی بازیگر خوبی شده ام


” می خندم !

 

 

 

هَــرکه مــی خــواهـی بـــاش


ایـن عادت مُـــشتَــرک انسـانهــاســت


تـــو نیــز ، روزی , ســاعـتی , لـَحظــه ای


احــساس خـواهـی کـرد کـــه . . .


هیــچکـَـس دوسـتت نَــدارد …!

 

 

ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ . . .


ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﺣﺮﻑ ﺁﺧﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﻐﺾ ﺧﻮﺭﺩﻡ !

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خداجونم...♡
16 / 9 / 1396 ساعت 4:3 | بازدید : 1066 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
Image result for ‫متن قشنگ‬‎

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


...
16 / 9 / 1396 ساعت 4:3 | بازدید : 1446 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

برای تــــــو

برای چشم هایــت

برای مـــن

برای درد هایـــم

برای مـا

برای این همه تنـــهایی

ای کــــاش خدا کاری کـــند

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دانلود فیلم گشت ارشاد2
16 / 9 / 1396 ساعت 4:3 | بازدید : 3597 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

برای دانلود به سایت زیر مراجعه کنید

 

 

http://fatemeh76ahmadi.aramblog.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


Now
16 / 9 / 1396 ساعت 4:3 | بازدید : 4099 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

 

تصویر مرتبط

همیشه داشتن " بهترین ها " 


به آدم غرور خاصی میده


من مغرورترینم


چون تــو بهتریی

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دلتنگی
16 / 9 / 1396 ساعت 4:3 | بازدید : 5083 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

 

نتیجه تصویری برای اقایی خانومی

 

 

 

نتیجه تصویری برای اقایی خانومی

 

 

 

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


♥منــــــو بــــــارون♥
16 / 9 / 1396 ساعت 4:3 | بازدید : 3714 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

باران ببار …


بگذار اشک هایم غریب نباشند

 

 キラキラ。可愛い。ハート。 のデコメ絵文字 キラキラ。可愛い。ハート。 のデコメ絵文字 キラキラ。可愛い。ハート。 のデコメ絵文字 キラキラ。可愛い。ハート。 のデコメ絵文字 キラキラ。可愛い。ハート。 のデコメ絵文字

 

دمش گرم ، باران را میگویم ، به شانه ام زد و گفت :


خسته شدی ، امروز تو استراحت کن ، من به جایت می بارم . . .

 

ぃろぃろ♪ヽ(´▽`)/ のデコメ絵文字ぃろぃろ♪ヽ(´▽`)/ のデコメ絵文字ぃろぃろ♪ヽ(´▽`)/ のデコメ絵文字ぃろぃろ♪ヽ(´▽`)/ のデコメ絵文字ぃろぃろ♪ヽ(´▽`)/ のデコメ絵文字ぃろぃろ♪ヽ(´▽`)/ のデコメ絵文字ぃろぃろ♪ヽ(´▽`)/ のデコメ絵文字ぃろぃろ♪ヽ(´▽`)/ のデコメ絵文字ぃろぃろ♪ヽ(´▽`)/ のデコメ絵文字

 

وقتی دلم گرفت ، زیرِ بازان گریه کردم …


وقتی اشکهایم میان قطره های باران گم شدند ،

تازه فهمیدم غمِ من چقدر کوچک است

و غمِ آسمان چقدر بزرگ …

  

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


:)
16 / 9 / 1396 ساعت 4:3 | بازدید : 3637 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


من♥تو
16 / 9 / 1396 ساعت 4:3 | بازدید : 4325 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
Image result for ‫عکس2نفره‬‎

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


یهویی این روزا...
16 / 9 / 1396 ساعت 4:3 | بازدید : 1060 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
وقتی نگاهشان رو به توست
تو لبخندشان را میبینی
من تیزیِ دندانشان را …
پس ؛
نپرس چرا مضطربم؟!

 

 

 

ﺩﯾـﺪﻩ ﺍﯼ ﺷــﯿﺸــﻪ ﻫـﺎﯼ ﺍﺗـﻮﻣﺒــﯿﻞ ﺭﺍ ﻭﻗـﺘـﯽ ﺿﺮﺑــﻪ ﺍﯼ ﻣــﯽ ﺧـﻮﺭﻧـﺪ ﻭ ﻣـﯽ ﺷـﮑﻨـﻨـﺪ !؟
ﺩﯾــﺪﻩ ﺍﯼ ﺷـﯿﺸــﻪ ﺧــﺮﺩ ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ
ﻭﻟــﯽ ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧﻤــﯽ ﭘﺎﺷــﺪ !؟
ﺍﯾـــﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﻫﻤـــﺎﻥ ﺷــﯿﺸــﻪ ﺍﻡ ؛
ﺧــﺮﺩ ﻭ ﺗــﮑـﻪ ﺗــﮑــﻪ ،
ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧـﻤـــﯽ ﭘــﺎﺷـﻢ ﻭﻟـــﯽ ﺷــﮑـﺴﺘـــﻪ ﺍﻡ . . .
.

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نظر سنجی

بنظرشماكدام يك ازشهرهاي كردنشين زيربيشترهدف تهاجم فرهنكي قراركرفته است؟

آرشیو مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان kurdnews و آدرس kordstan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را د




آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 5108
:: کل نظرات : 147

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 47

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 3701
:: باردید دیروز : 512
:: بازدید هفته : 4727
:: بازدید ماه : 43671
:: بازدید سال : 2047529
:: بازدید کلی : 5947708